پرتو حقیقت

پایگاه خبری - تحلیلی

  • صفحه نخست
  • سیاسی
  • اجتماعی
  • اقتصادی
  • فرهنگی
  • ورزشی
  • بین الملل
  • یادداشت

برای جستجو تایپ کرده و Enter را بزنید

این روایت، نه از ویرانی، که از شکوه پرواز است:

محرم نیامده شهیدانش رسیدند، آغوش برادر امام رضا گشوده بود

در شب تلخ آستانه اشرفیه ۱۶ تن از بهترین‌های این سرزمین،در جوار بارگاه سید جلال‌الدین اشرف، به دیدار خدا رفتنداز دانشمند هسته‌ای و خانواده‌اش تا کودکی دوساله و مسافرانی بی‌پناه، خانه‌ها سوختنداما نام شهیدان روشن‌تر از همیشه ماند.
✍️یادداشت اختصاصی؛اعظم پرتوبین
۱۴۰۴/۰۴/۰۴
چاپ خبر

پرتوحقیقت:

می‌خواهم از ترور ناجوانمردانه دانشمند هسته‌ای بگویم دانشمندی که دشمن، آن‌قدر از علم و ایمانش وحشت داشت که تنها به خود او بسنده نکرد بلکه با نفس پلیدش ۱۵ نفر دیگر را نشانه گرفته بود.

 

آن‌ها گمان می‌کردند اگر این خانواده را از پا درآورندراه علم و پیشرفت نیز پایان خواهد یافت اما نمی‌دانستند که ریشه‌های علم، عمیق‌تر و جان‌سخت‌تر از این‌هاست.

شهادت این عزیزان نقطه پایانی نبود،بلکه آغاز روشن‌تری برای مسیر دانش و ایثاربودو راهی که با خون پاک آن‌ها آبیاری شده هرگز خشک نخواهد شد.

 

آسمان آستانه آن شب، ساکت‌تر از همیشه بود اما دل مردمش از صدای انفجاری که ساعت ۱:۱۲ نیمه‌شب سه‌شنبه زمین را لرزاندپُر از بغض و فریاد شد.

خانه‌ای آرام خانه‌ای که مامن لبخندها، گفت‌وگوها، دعای مادرانه و خستگی‌های مردانه بود، با خاک یکسان شد.

 

در آن خانه، مردی زندگی می‌کرد از جنس علم و ایمان شهید سید محمد رضا صدیقی صابر دانشمند گمنام هسته‌ای ایران همان مردی که همسایه‌ها هر روز او را می‌دیدند، اما هیچ‌وقت نمی‌دانستند چه گوهر بی‌ادعایی در کوچه‌شان زندگی می‌کند.

مردی که ساکت بود، فروتن و بی‌هیاهو نه به دنبال عنوان بود، نه دنبال دیده شدن فقط کار می‌کرد می‌ساخت برای ایران، برای آرامش، برای فردا

آن شب او به همراه همسر بعد از مراسم سوگواری فرزندش مهمان خانه پدری بود که دشمن پلید همسرش ، پدر و مادرش و پدرزن و مادرزنش را نشانه گرفت و آن خانه با همه لبخندهایشان فروریخت و دریک چشم برهم زدن ۶ چراغ یک شبه خاموش شدند.

 

و این در حالی بود که تنها دو روز قبل پسر جوان خانواده هم در تروری مشابه به شهادت رسیده بود.

گویی دشمنی پنهان با دستانی آلوده، آمده بودتا نسل نور را در تاریکی دفن کند.

سکوتی که فریاد شد،شهادت دانشمندی که همه چیز داشت جز غرور

شهید سید محمدرضا صدیقی صابر، دانشمند هسته‌ای کشور آن‌قدر متواضع و خاکی بود که حتی اهالی محل نمی‌دانستند چه گنجی در خانه‌ی ساده‌ی کوچه‌شان زندگی می کند آنها نمی دانستند پشت چهره‌ای آرام و فروتن، یکی از بزرگ‌ترین افتخارات علمی ایران پنهان است وی سال‌ها در سکوت و بی‌ادعایی، برای عزت و اقتدار علمی ایران جنگید.

اوآن‌قدر فروتن، بی‌صدا و بی‌هیاهو بود که تنها پس از شهادتش، مردم فهمیدند مردی که روزی در صف نانوایی کنارشان می‌ایستاد، یکی از ستون‌های اقتدار علمی کشور بوده است.

اهالی آن محل می گفتند که در ایام محرم، وقتی کوچه‌ها غرق عطر حسین (ع) و شور حسینی می‌شد، او را می‌دیدی که بی‌هیچ ادعایی، قابلمه غذای هیأت را بر دوش می‌کشد و با دلی پر از عشق، مشغول خدمت به مردم است.

او نه فقط یک دانشمند، بلکه خادم مردم و نوکر ولایت بود، کسی که زندگی‌اش سراسر عشق و تواضع بود.

پناه برده بودند به آرامش و خدا در آتش آن‌ها را خرید

اما تلخی ماجرا تنها به اینجا ختم نمی‌شود در همان شب ماشینی که کنار خانه پارک شده بود نیز منفجر شد.

ماشینی که ساعاتی پیش، پناهگاه مسافرانی بود از تهران، مردم خسته‌ای که از انفجارهای پایتخت راهی گیلان شده بودند تا در آستانه و در جوار آقا سید جلال‌الدین اشرف و در دل طبیعت، دمی بیاسایند.

مسافرانی که از آتش تهران گریخته بودند تا در آستانه، در پناه آقا سید جلال‌الدین اشرف، نفسی تازه کنند اما باز هم آتش بی‌هوا رسید ،بی‌رحم و دمی که می‌خواستند بیاسایند تبدیل شد به لحظه پروازشان.

بازی‌اش ناتمام ماند صندلی کوچک، صاحبش را کم دارد

چند قدم جلوتر، با تصویری روبه‌رو شدم که بغض را به گلویم دوخت و جانم را لرزاند.صندلی کوچکی سوخته و تنها، میان دیوارهای خاکستر،یادگاری خاموش از کودکی که باید می‌ماند، باید قد می‌کشید، می‌خندید،بازی می کرد،اما حالا فقط صندلی‌اش مانده و حسرتی سنگین در دل خاک با پروازی بی صدا و بی خداحافظی.

نخستین جمله سپاس از خدا و آخرین درسش را با پرواز تمام کرد

میان آوار و خاکستر دفتر جزوه‌ای دیدم  خاک‌خورده، اما هنوز زنده ،انگار با تمام سادگی اش فریادی از ایمان بود.

سرتیترش نوشته بود«درس اول»و نخستین جمله‌اش چنین آغاز می‌شد سپاس مخصوص خداوند است خداوند بزرگ.

چشمانم بر آن واژه‌ها خشک شد،واژه‌هایی که حالا در دل خاکستربلندتر از هر صدایی می‌گفتنداینجا ایمان حتی در میان دود و ویرانی هم نفس می‌کشد.

صفحه‌ای درباره شکرگزاری شکر از خدایی که همه چیز را می‌بیندو شاید آن دانش‌آموز کوچک، پیش از آن‌که پر بکشددرس اولش را به بهترین شکل نوشته بود.

دلم پر از بغض شد و با خودم گفتم خوشا به حالت تو درس اول را نوشتی و رفتی تا نمره‌اش را از خود خدا بگیری.

دیشب با آن بازی می‌کرد امروز آسمان با اوست

میان آوار،چشمم به ماشین اسباب‌بازی بنفش کوچکی افتاد.

ماشین اسباب‌بازی شکسته نه فقط تکه‌ای پلاستیک بود که رؤیای نیمه‌کاره‌ی کودکی‌ست که دیگر نیست و در سکوتش انگار هزار گریه نهفته بود.

در دلم گفتم شاید دیشب با همین ماشین در خیال خود رانندگی می‌کردو حالا دیگر نیست.

ماشین مانداما صاحبش پر کشیدو این سکوت، تلخ‌ترین صدای جهان شد.

خانه‌ای که خاموش شد بی‌هیچ نشانی، بی‌هیچ خداحافظی اما نام‌هایش هنوز در دل خاک نجوا می‌کنند

و خانه‌ای که حالا دیگر خانه نیست فقط تلی از خاک است سقف ندارد، دیوار ندارد،و مهم‌تر از همه خانه‌ای که روزی پر از نفس، لبخند، صدا و زندگی بودحالا فقط تلی از خاک است.

نه پیکری، نه نشانی، نه رد قدمی ازآدم‌هایش،چنان سوختند و پر کشیدندکه حتی آزمایش DNA هم نتوانست بگویدچه کسی، کی و چگونه رفت.

و این‌گونه شد که خانه‌ای با تمام ساکنانش،صداهایش و با همه رؤیاهایش در یک لحظه خاموش شد اما هر گز فراموش نمی شود.

در خاک کودکی، پرچمی برای فرداها کاشته شد

چند قدم آن‌طرف‌تر در میان سکوت تلخ و درد خاموش

کودکی را دیدم که پرچم را در خاک فرو می‌کردو دانه‌های خاک را با دست‌های کوچک خود پای ریشه آن پرچم می ریخت.

آن کودک در دنیای کودکانه‌اش شاید نمی‌دانست چه می‌کند،اما انگار خاک می‌ریخت تا آن پرچم به رشد و بالندگی برسدو همیشه سرافراز بماند.

 

خانواده‌ای که از دعا تا شهادت، دست در دست هم رفتندو پرواز کردند

اهالی آن محل با بغض و احترام از زن و شوهری یاد می‌کردندکه ۱۷ سال دعا کردند و چشم‌انتظار نوزادی ماندندو سرانجام خداوند پسری به آن‌ها دادفرزندی دوساله که نماد امید و رحمت الهی بود.

اما تقدیر چه تلخ بود آن کودک معصوم به همراه پدر و مادر مهربانش،در همان شب جان‌سوز آتش و خون به شهادت رسیدند.

 

محرم نیامده، پرچمدارانش رسیدند ۱۶ شهید در آغوش حسین(ع)

و در نهایت، تا کنون ۱۶ نفر در همان شب خونین در جوار بارگاه نورانی سید جلال‌الدین اشرف به درجه رفیع شهادت رسیدند.

و چه افتخاری بالاتر از این،که برادر امام رضا (ع)لحظه پروازت تو را را در آغوش بگیرد و روح تو را تا بلندای آسمان  بدرقه کند.

و چه سعادتی از این عزیزترکه در آستانه محرم،مهمان حضرت اباعبدالله‌الحسین (ع) شوی،قطعا این ۱۶ شهیددر عزاداری سال گذشته برای امامشان دلبری کرده بودندکه این‌گونه خداوند خریدارشان شد.

 

آن‌ها رفتند تا بمانند روشن چون نام، استوار چون راه، جاودانه چون ایمان

و این است پایان روایت تلخ من روایتی که نمی‌توان برای این‌همه انسان خوب،پایانی نوشت و نقطه گذاشت.

آن‌ها رفتنداما نه خاموش و نه گم شدند، رفتند تادر دل ما،در راه ما و در ایمان این سرزمین بمانند.

نامشان با اشک نوشته شدو با افتخار خوانده می‌شود.

شهیدانی که خدا خواست‌شان و آسمان برایشان آغوش گشود.

یادشان روشن،راه‌شان استوار،و خونشان چراغ فرداهاست.

 

و در دل این روایت، اگرچه نامی از همراهانم ،همکاران خبری و عکاسان نیامده، اما صدای دل‌شان در هر واژه جاری‌ست. خاصه “هما اکبری” دختری خالص، معلمی دل‌سوخته و خبرنگاری شجاع  که بی‌صدا و بی‌ادعا، در خط مقدم حقیقت ایستاد.

 

هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جدیدترین اخبــار

فرمانده سپاه ناحیه مقاومت بسیج مرکزی رشت گفت:

دستان پرتوان بسیج بین اهداف و ابزار دشمن فاصله انداخته است/ ما آماده مبارزه با رژیم متجاوز صهیونی هستیم  

ارتقای سطح کمی و کیفی نان با جدیت دنبال می شود

کود شیمیایی، حلقه پنهان امنیت غذایی در استخرهای پرورش ماهی

هم‌زمان با سومین روز ماه محرم صورت‌گرفت؛

برگزاری گردهم‌آیی کودکان عاشورایی در کانون «تالش» و «سیاهکل»/ حرکتی در امتداد نغمه‌های حسینی و به یاد لاله‌های پِرپَر

نظارت مستمر بر کیفیت کودهای پتاسه و فسفاته در گیلان

بازرس کل گیلان :

تعلل مدیران گذشته، عامل عقب‌ماندگی پروژه‌های عمرانی شفت

استاندار در بازدید از واحد تولیدی نساجی گیلان:

چرخ ریسندگی گیلان دوباره به حرکت می‌افتد

تأمین و توزیع بیش از ۸۳۹ تن کود فسفات در رشت تا پایان خرداد ۱۴۰۴

توسعه همکاری‌های اقتصادی و صنعتی منطقه آزاد انزلی و صمت در دستور کار قرار گرفت

تأمین و توزیع ۱۶۵۶ تن کود پتاس در رشت در قالب طرح الگوی کشت

به مناسبت هفته قوه قضائیه صورت پذیرفت :

بازرس کل گیلان: در میدان جنگ اقتصادی، کنار مردم ایستاده‌ایم

با یاد شهدای کودک و نوجوان حمله‌های رژیم صهیونیستی؛ 

سومین گردهمایی کودکان عاشورایی در گیلان برگزار‌می‌شود

مدیر کل صمت گیلان :

اجرای ماده ۲۲ قانون نظام صنفی/نفس تازه در اتحادیه‌های صنفی گیلان دمیده شد  

دکتر آقایی :

جنایات رژیم صهیونیستی باید در سطح جهانی محکوم شود

این روایت، نه از ویرانی، که از شکوه پرواز است:

محرم نیامده شهیدانش رسیدند، آغوش برادر امام رضا گشوده بود

پرتو حقیقت

صفحات مجازی پایگاه خبری پرتوحقیقت

کلیه حقوق این سایت متعلق به پایگاه پرتوحقیقت  می باشد و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است.

  • صفحه نخست
  • سیاسی
  • اجتماعی
  • اقتصادی
  • فرهنگی
  • ورزشی
  • بین الملل
  • یادداشت