بررسی پدیدارشناختی تطور مناسبات میان نسل ها در پدیده ورزاجنگ
تصور کنید به یک مراسم عروسی مجلل در شمال ایران دعوت شده اید؛ با گذر از میان کوچه باغ ها ی روستایی و پس از پشت سر گذاشتن شالیزارها، کم کم صدای پای کوبی، برایتان زلال تر می شود. در میان شور ترانه های شمالی، در کشاکش نگاههای عاشقانه و شیطنت های پنهانی نسل های […]
تصور کنید به یک مراسم عروسی مجلل در شمال ایران دعوت شده اید؛ با گذر از میان کوچه باغ ها ی روستایی و پس از پشت سر گذاشتن شالیزارها، کم کم صدای پای کوبی، برایتان زلال تر می شود. در میان شور ترانه های شمالی، در کشاکش نگاههای عاشقانه و شیطنت های پنهانی نسل های مختلف، در جوار انواع مائده ها، نمایش های محلی برایتان تامل برانگیز خواهد بود. تاملتان نه از طعم تلخ آب انگو، نه از رقص قاسم آبادیِ زنان با دامن های بلند است؛ بلکه ناگهان درگیر معرکه ای می شوید که جولانگاه دو حیوانِ تنومند است که به نبرد فراخوانده می شوند تا صحنه عیش را به نمایشی از جنگیدن دو گاو نر بدل کنند این عرصه ی جنگ که اغلب در حیاط خانه های روستایی مزین به بالانشین انجام می شود، تماشاگران و جمعیتی از زن و مرد، پیر و میان سال، کودک و نوجوان را به همراه دارد. زنان و کودکان در بالا (بر روی کتام یا تلار)، مردان و نوجوانان در پایین و در میانه میدان، به تماشای آشوبی از خون بازی و درد می نشینند این خون بازی و مراسم را بومیان شمال ایران، ورزاجنگ می نامند.
سطور فوق مقدمه مقاله ای تحت عنوان «بررسی پدیدارشناختی تطور مناسبات میان نسل ها در پدیده ورزاجنگ» در دانشگاه بوعلی سینای همدان است که چشم اندازی از هیاهوی زندگی گیلگ ها را از دل پرسشی تازه در رساله مقطع دکتری فراخوانده است. نویسندگان این مقاله با انتخاب یک زیست تجربی تقریبا دو ساله سعی میکنند آگاهی معطوف به تجربه کنشگران ورزاجنگ را دریابند و با زیستجهان آنان آشنا شوند و همچنین نشان میدهند که چه شد ورزاجنگ از دل زندگی مردم شمال، از درون عروسی و از میان جشنهای شاهانه به بیرون پرتاب شد و هم اکنون علیرغم «درحاشیه» ماندن سعی میکند به خود رسمیت ببخشد. نویسندگان این مقاله برای درک این سنت فراویز ورزاجنگ، نه تنها به کتاب ها و سیاحان ایرانی طی ۵۰۰ سال گذشته رجوع کردند بلکه مطالعات معاصر این حوزه را تورقی نموده تا گستره ای از تجربه سیاحان پیشین را در کنار روایت های بی واسطه ی کنشگران امروز مقایسه کنند. شاید تأمل برانگیزترین فراز این پژوهش که به زعم نویسندگان بزنگاه فهم تاریخی ورزاجنگ است روایت های یک گالش (گاوبان) از روستای کاو «کول» بود که روایتی ساده اما نویسندگان همین نقطه را آغاز مخاطره آمیز شدن یک سنت می پندارند:
«در گذشته ما به ییلاق و قشلاق می رفتیم، دام های گیلگ ها به ما سپرده می شد. در قشلاق گاوها آزاد بودند و گاهی پس از چند ماه به خانه بر می گشتند؛ به هنگام کوچ به ییلاق، به خاطر فضای محدود آنجا، گاوها اغلب در طویله های مشترک بودند؛ بنابراین همیشه احتمال درگیری خونین میان گاوهای نر وجود داشت. این جنگ ها به دور از دخالت ما رخ می داد؛ بنابراین ما به منظور جلوگیری از جنگِ بی هنگام گاوها، احتمال آسیب به دام ها سعی می کردیم شکل طبیعی جنگ گاوهای نر را طی یک پروسه محدود کنیم تا ورزاها میان خود یکی را به عنوان برتر بشناسد؛ در همین حال «کول شاخ» آنها مایه ی تفریح ما بود که هیچ سرگرمی در ییلاق نداشتیم اما هیچ وقت قمار نمی کردیم. فقط باعث می شد کنار هم اعم از زن و مرد بنشینیم چای بنوشیم و دستی به شادی بکوبیم»
نویسندگان، روایت و تجربه ی فوق را به مثابه یک بزنگاه در مناسبات میان نسل ها تلقی میکنند و نشان می دهند که همین بزنگاه و گسست های تاریخی چگونه ورزاجنگ را از یک حرکت طبیعی به حرکت قسری بدل می نماید در نتیجه هم اکنون ورزاجنگ به نبردی خونین بدل شده که بسیاری از مردم گیلان چیزی جز قمار از آن بویی استشمام نمی کنند. در مجموع شما را به مطالعه ی نگاره مطروحه دعوت کنیم که عمیق ترین بررسی آگاهی مردم گیلان از تجربه ورزاجنگ است.
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید